۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

ron weasley

امروز از رون ویسلی براتون عکس میزارم!

خوش بگذره!
دیگه دیوانه ساز هم بی خبر شده چه برسه به من بدبخت!
چه می دونم موضوعی به ذهنتون رسید بگین ها!
شایدم اخبار گذشته را گفتم  یا مسابقه ای چیزی بزاریم! نمی دونم باید یا جرج مشورت کنم!

۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

بی حوصلگی

سلام بچه ها!

خوبین من دیگه حال ندارم جرج هم به خدا یه چیزیش  شده سرش مگه از تو کتاب بیرون میاد! منم که الاف همین طوری میچرخم البته مغاره میریم ها ولی خوب بازم حوصلم سر میره! شما اگه راهی دراین بگین! جدیدا میخوام برم تویه تیم کوییدیچ  اونجا هم حال میده ها !
نمی دونم چی میشه! امروز تمرین داریم راستی منم برایه خودم یه فایربالت گرفتما عکسشو براتون میزارم!
خوب دیگه برم جرج گفته بود تا نیم ساعت دیگه بم تو اتاقش ببینم چی میخواد بگه! خوش بگذره!

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

فرد ویسلی

سلام!خوبین چه خبرا؟جرج بدجوری سرش شلوغه میدونین: صد جا کلاس میره ، تازه کتابم میخونه ! من که ندیده بودم جرج کتاب بخونه شما دیده بودین؟! عجیب نیست ؟ حالا بیخیال! حوصلم سر رفته نمی دونم چی کار کنم؟ جینی میگه :(آها یادم رفته بود که جینی خونه ی خودشون تو گودرویک هلو ) فکر می کنم این روزا سرش با لیلی گرمه بیچاره اونم افتاده به بچه داری؟! دیگه چی؟!!! آها راستی هرمیون سلام رسوند گفتش که هوگو میخواد بیاد پیش ما تو مغازه کار کنه! ( ما یک کاری کنیم که منصرف بشه!!!!) دیوانس نه؟ رون بهش گفته که بزاره کار کنه! ولی اون میگه نه! بگذریم ما عمو شدیم واسه چی خودم بهش کار یاد میدم! دیگه خبری نیس ! آها راستی هری هم سلام رسوند گفت که امشب میاد خونمون  امشب راستی تد را هم میاره ! بچه شیطونیه! به باباش رفته! خوب دیگه حال ندارم زیادی حرف بزنم آها اینم بگم وگرنه بابا خفم میکنه! گفتش بگم که هر کی میدونه کامپیوتر چه جوری کار میکنه بهش بگه ! خوب دیگه خداحافظ تا بعدا!

again pic

خوب سلام الان باید ادامه اون عکسایه دیروز رو بریم نه؟ خوب ببینم عروسکا کجا بودن!!!! آها بریم خوب نگاه کنین از دست ندین!؟!
فکر میکنم بیخیال این عروسکا شیم بهتره ! زمان از دست میره...!

۱۳۸۸ تیر ۲۸, یکشنبه

doll

ایندفعه با عروسک اومدم نخندین عروسک های هری پاتری ببینین سیخ میشین! البته زیر این عکسا قیمت هم داشت ولی من نذاشتم ! مگه میخواین بخرین ؟!! چی میخواین بخرین ؟!!! خوب پس اگه میشه یه رون هم برایه من بخرین در لباس عادی اون لوازم کوییدیچ هم خوب بود...البته نیمبوسش که حرف نداشت....اگه میشه اونم.....چی؟ دارم پررو میشم ؟! اوخ کلم! (جرج همین الان شوخی شهرستانی کرد ببخشید) به هر حال این عکسا:

ببخشید زیادی تویه اینترنتم بقیشو بعدن میزارم! فردا آره فردا میزارم!

photo!!!

سلام امروز یه چیزایی گیر آوردم! گفتم اگه به شما نشون ندم نامردیه کامله! خوب اولش این طراحی ها از هری توسط یه طراح انیمیشنه! یه سایته کوچولو  داره من چند تا عکسشو میزارم با لینکش خودتون برین نگاه کنین!

البته بگم عکساش برا زندانی آزکابانه:
این یکه موقعی بوده که با شنل نامرئی میره هانی دیوک بعد میخواد برگرده:
این یکی هرمیونه که سرش همیشه تو کتابه و میگه به من نگاه نکنید من دارم کتاب میخونم:
این یکه موقعیه یکی رون هر چی از دهنش در میاد به مک گونگال میگه و هرمیون هم میگه که اون تو دنیا بهترینه و هری هم مثله همیشه پا در میونی میکنه و میگه به چیزای خوبی مثل هاگزمید فکر کنن!

۱۳۸۸ تیر ۲۳, سه‌شنبه

hp6

اوه سلام خوبین خوب دیگه هری 6 هم رسید و اکران شد تموم شد رفت! الان یه چیزایی می خواستم بگم ولی گفتنش تو یه وبلاگ جایز نیس !ممکنه هم بلاگر هم سارا دهنمو گل بگیرن! بگذریم: با تمام شدن اکران الان موضوع تمام مجله ها و حتی بی بی سی و  لوس آنجلس تایمز و.... . هرچی که فکرشو بکنی درباره ی هری نوشته! اول از usa today شروع می کنیم:اون یه مصاحبه به دن واما و روپرت کرده که بعد از فیلم می خوان چی کار کنن؟
دن:خوشبختانه در چند سال بعد هم من را دروباره رویه صحنه میبینین. من دوست دارم دوباره به برود وی بیایم!{خوشبختانه نه بد بختانه باید باز قیافه نحسشو ببینیم}
روپرت: من دارم دنبال یه چیزی اون بیرون می گردم. اون واقعا مثله یه حبابه تو واقعا احساسش نمی کنی ! من واقعا دارم دنبالش می گردم!{ ببخشید من مطمئنم درست ترجمه کرده ام این یه ذره چرت و پرت گفته}
 اما هم گفته: مردم فکر میکنم من تو زندگی واقعی هم هرمیون گرنجر هستم و اصلا نمی دونن که من دارم اونو بازی میکنم! ما مردم متفاوتی هستیم! مردم باید بفهمن که من با ذوق واستعدادم و یک بازیگر متفاوتم!{ شدیدا حالم ازین به هم میخوره گفته بودم که! ولی فکر کنم شما هم متوجه شده بودین چرا؟ آخه من تورو سیب زمینی هم حساب نمی کنن چه برسه به هرمیون! عقده ای نفهم . واقعا هرمیون کجا این پررو کجا؟!}

۱۳۸۸ تیر ۲۰, شنبه

ای حالم دیگه از هر چی اما واتسونه به هم میخوره!

به هم میخوره! من عکساشو میزارم شما قضاوت کنین:
آخه این 19 سالش یا بیس سالش بیش تر نیست چرا اینطوری میکنه! البته منم اینقدر پول داشتم شاید اینطوری میکردم ولی طرز لباس پوشیدنم تغییر نمی کرد!یه پولیور می پوشیدم با شلواره جین!

اوه ! سلام همون طوری که اون پایین میبینین من فردم!

خوب میدونین اخیرا یه نقدی تو دیوانه ساز بود که اصولا جز چرت وپرت چیز خاصی نداشت اگه خواستین میتونین از اینجا  ببینین:

دیوانه ساز نقد هری پاتر

خوب بگذریم منم گفتم اون یارو که نمی دونم اسمشم چی بوده بتونه هم چین نقدی بکنه چرا من نتونم؟!البته من نمی خوام وارد مسائل تخصصیش بشما!(ولی خدا را چه دیدی شاید شدم)

کتاب هری پاتر هفت در اصل اوج قدرت رولینگ بوده . در حالی که اون میتونسته دنیایه جادوگری خودشو هر طوری که خواست هدایت کنه اون دنیایی بود مخصوص به خودش درواقع دنیایه رولینگ بود.

به نظر من اونو همچین بد هم هدایت نکرده . اون عالیه! نرفتن اونا به مدرسه و دنبال کردن جان پیچا!

البته قابل ذکره که در کتاب هفت رولینگ دست به کاری زده که زیاد در بقیه کتاباش دیده نمی شه! فوران احساساته عشقی! البته نمی گم که کاره اشتباهی کرده بوده!(ببینم اگه اونا تو کتاب 7 این چیزاشون گل نمی کرد تو قسمته 19 سال بعد که نمی تونس یه هویی بیاد بگه جینی و هری با هم ازدواج کردن و رون هرمیون هم باهم!)

کتاب هفتش یه جوری بود نمی دونم انگار خیلی پخته بود!خیلی حتی فراتر از چیزی که بخواین فکرشو بکنین! انگار که رولینگ که یه نویسنده توانا است که هیچ کس نمی تونه رو دستش بزنه(که البته راستش همین طوری هم هس) اون داستانو از یه جاهایه هیجان انگیزی عبور میده که ما حتی تو خوابم فکرشو نمی کردیم! واقعا هیجان انگیز بود یه چیز خارق العاده که نمی دونم اسمشو چی بزارم؟

البته من شخصا متقعدم که اون کتاب تا مغز استخوانای آدم فرو میره!

خوب میدونین تا حالا حس یک نویسنده را نداشتین داشتین؟وقتی خودت نویسنده باشی انگار داری یه چیزایی رو با دست خودت خلق میکنی! خیلی جالبه تو خالق موجوداتی هستی که هر کاری بگی میکنن، هر حرفی بگی میزنن! تو احساساتشونو خلق میکنی ! خیلی جالبه میتونی یه موجود با هر قیافه ای که خواستی داشته باشی!

(من عاشق اینکارم) به هر حال اون صاحب هر دونه دونه از شخصیتایه کتابه هری، رون ، هرمیون، جرج و فرد ،سیریوس بلک، پیتر پتیگرو ، آرتور ویزلی، زاخاریاس اسمیت(البته این یه ذره بی ربط بود) و... مهمتر از همه دامبلدور و حتی لرد والدمورت!

این کار تواناییای بالایی می خواد باید سر هر اتفاقی که می افته فکر کنی برنامه ریزی کنی! بعضی موقع ها به دنبال چیزی میگردی که یه جوری کمکت کنه!

ولی بیشتر اوقات اونا خودشونو به تو نشون میدن به همین راحتی!

خوب بچه ها من میخوام ببینم آیا کسی هست که جرات داشته باشه امتحان کنه؟ خوب پس سعی خودتونو بکنین و برامون بفرستین! این ایمیلمه: zara_astro7@yahoo.com

اطلاعات درباره یاین مسابقه بعدا بهتون می گم!

نقد

اوه ! سلام همون طوری که اون پایین میبینین من فردم!

خوب میدونین اخیرا یه نقدی تو دیوانه ساز بود که اصولا جز چرت وپرت چیز خاصی نداشت اگه خواستین میتونین از اینجا ببینین:

دیوانه ساز نقد هری پاتر

خوب بگذریم منم گفتم اون یارو که نمی دونم اسمشم چی بوده بتونه هم چین نقدی بکنه چرا من نتونم؟!البته من نمی خوام وارد مسائل تخصصیش بشما!(ولی خدا را چه دیدی شاید شدم)

کتاب هری پاتر هفت در اصل اوج قدرت رولینگ بوده . در حالی که اون میتونسته دنیایه جادوگری خودشو هر طوری که خواست هدایت کنه اون دنیایی بود مخصوص به خودش درواقع دنیایه رولینگ بود.

به نظر من اونو همچین بد هم هدایت نکرده . اون عالیه! نرفتن اونا به مدرسه و دنبال کردن جان پیچا!

البته قابل ذکره که در کتاب هفت رولینگ دست به کاری زده که زیاد در بقیه کتاباش دیده نمی شه! فوران احساساته عشقی! البته نمی گم که کاره اشتباهی کرده بوده!(ببینم اگه اونا تو کتاب 7 این چیزاشون گل نمی کرد تو قسمته 19 سال بعد که نمی تونس یه هویی بیاد بگه جینی و هری با هم ازدواج کردن و رون هرمیون هم باهم!)

کتاب هفتش یه جوری بود نمی دونم انگار خیلی پخته بود!خیلی حتی فراتر از چیزی که بخواین فکرشو بکنین! انگار که رولینگ که یه نویسنده توانا است که هیچ کس نمی تونه رو دستش بزنه(که البته راستش همین طوری هم هس) اون داستانو از یه جاهایه هیجان انگیزی عبور میده که ما حتی تو خوابم فکرشو نمی کردیم! واقعا هیجان انگیز بود یه چیز خارق العاده که نمی دونم اسمشو چی بزارم؟

البته من شخصا متقعدم که اون کتاب تا مغز استخوانای آدم فرو میره!

خوب میدونین تا حالا حس یک نویسنده را نداشتین داشتین؟وقتی خودت نویسنده باشی انگار داری یه چیزایی رو با دست خودت خلق میکنی! خیلی جالبه تو خالق موجوداتی هستی که هر کاری بگی میکنن، هر حرفی بگی میزنن! تو احساساتشونو خلق میکنی ! خیلی جالبه میتونی یه موجود با هر قیافه ای که خواستی داشته باشی!

(من عاشق اینکارم) به هر حال اون صاحب هر دونه دونه از شخصیتایه کتابه هری، رون ، هرمیون، جرج و فرد ،سیریوس بلک، پیتر پتیگرو ، آرتور ویزلی، زاخاریاس اسمیت(البته این یه ذره بی ربط بود) و... مهمتر از همه دامبلدور و حتی لرد والدمورت!

این کار تواناییای بالایی می خواد باید سر هر اتفاقی که می افته فکر کنی برنامه ریزی کنی! بعضی موقع ها به دنبال چیزی میگردی که یه جوری کمکت کنه!

ولی بیشتر اوقات اونا خودشونو به تو نشون میدن به همین راحتی!

خوب بچه ها من میخوام ببینم آیا کسی هست که جرات داشته باشه امتحان کنه؟ خوب پس سعی خودتونو بکنین و برامون بفرستین! این ایمیلمه: zara_astro7@yahoo.com

اطلاعات درباره یاین مسابقه بعدا بهتون می گم!

۱۳۸۸ تیر ۱۶, سه‌شنبه

خوب خوب خوب

سلام !

من فرد ویسلی هستم!
خوبین؟
جدیدا تویه این وبلاگ مینویسم! یعنی قبلا هم مینوشتم ها ولی الان جداشدم!با اسمه خودم هستم!
خوب خوشحالم که دارم خدمتی به دنیایه هری پاتری می کنم! حالا با یه عکس شروع می کنیم! یه عکسه جالب!

happy birthday

happy birthday , fred.
I hope you the very best in your life!

۱۳۸۸ تیر ۸, دوشنبه

این شد یه چیزی!

خوب چه طورین خوش میگذره؟

امروز انقدر مطلب و عکس اینجور چیزا دارم که سلام کردن وقتمو میگیره ببین دنیا به کجا رسیده ها؟!
خوب اولش عکس دارم :
عکس هاگرید(این عکسه یه سری اطلاعاتم داشت که فکرنکنم بهدردتون بخوره مثلا مدل ماشینش چیه و ....{اگه خواستین می زارم})
ایندفعه عکسایه جالبو گذاشتم برین حال کنین:
عکس چو و سدریک (اگه اشتباه نکنم) و ویکتوره:
جالبه ببینین:
خوب حالا یه مصاحبه دارم با شخصیت های موردعلاقه ام فرد وجورج : (مخصوصا فرد)

در شاهزادهی دورگه ، فرد وجورج ویسلی افتخار دارن که صاحب فروشگاه شوخی ویسلی باشند.حالا اونا دارن درباره ی تجربیاتتون توی فیلم 6 میگن :( حال میکنین اینو خودم ترجمه کردم دیگه به سارا نمی گم 100 سال بعد می زاره)

سوال: آیا شما همه ی رمان های هری پاتر را به صورت کامل خوندین؟

جواب اولیور: آره . وقتی اولین تست بازی مونو برای نقش فرد و جورج دادیم . کتاب چهارم یعنی، جام آتش اومد تازه اومده بود به بازار و واین سریعترین فروش کتاب تا حالا بوده.

و ما میدونستیم که این یه چیزی خاصیه و دونستن اون به ما کمک می کنه تا درباره ی شخصیتمون تحقیق کنیم.

جواب جیمز:همه ی کارگردانا روش خاص خودشونو دارن و اما دیوید به طور قطع خیلی آرامه و به ما بهترین کتابخونه را داد تا شخصیتمونو پرورش بدیم.

جواب اولیور :

اون واقعا ما را وادار کرد در خودمون جست وجو کنیم تا شخصیتمونو پرورش بدیم به جای اینکه فقط به کارگردانی اون اعتماد داشته باشیم. آره اون کارگردان خوبیه ....آره..

سوال: مورد علاقه ترین صحنه شما در کار کردن " شاهزاده دورگه" چی بوده؟

جواب اولیور: اون حتما باید یه قسمتایی از فروشگاهمون باشه آره... . آره پرسنل یه جایه خیلی توپ ساخته بودن ، و اون جا خیلی افکت هایی مبهم بودن شبیه اون چیزایی که در فروشگاه بودن و شبیه صدای ترکیدن و اون چیزا بودن .

اون جا خیلی جای باحالی بود.

جواب جیمز : من خیلی از کار کردن با پرسنل خوشحال میشدم . همیشه ضبطه صحنه ها دوهفته طول میکشید.

و وقتی تموم میشد به کارکنان کمک میکردم تا صحنه را بسازن. من خیلی درباره ی کارگردانی یاد گرفتم و میدونین اقعا باحال بود!

سوال: آیا شما هم مثله تو کتاب که اشتباه گرفته میشین تویه فیلمم همین طوره؟

جواب اولیور: این خیلی خنده داره که شما اینو میپرسین. وقتی مابرای اولین کارمون رفتیم به من گفتن " هی جورج که همون جیمزی و تو هم باید فرد باشی نه؟

سوال : حالا برنامتون چیه ها؟

جواب اولیور: این خیلی باحاله که ما به اینکارا ادامه بدیم. ولی من هنوز زیاد به اینکه می خوایم بعد اینکار چی کار بکنم فکر نکردم. ولی ما بیشتر وقتمونو سال دیگه روی یادگاران مرگ کار میکنیم.

جواب جیمز: من خیلی دوست دارم کارمو در صنعت فیلم سازی ادامه بدم. من خیلی به کاراهای صدا علاقه مندم.

و به صداگذاری های فیلم برای انیمیشن ها و سریال ها توجه دارم.

۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه

world of poster

یوهو!!!! من عاشق این پسته هستم توش پره والپیپر و پوستره  اگه ببینین ضرر نمی کنین برای سهولت در کار اونا را لینکی کردم! فکرکنم اینطوری بهتر باشه هان؟ خودم هم زیاد لینکی دوست ندارم پس بعضیاشون لینکی بعضیاشون همین طوری!

اول همین طوری ها:
این هری با کوییدیچه:
وای خدا این چه باحاله:
خوب دیگه آخریشه ها: این هری واتاق اسراره

قالب جدید

پدرم در اومد تا این قالبه را زدم ! فکر میکنم برایه یه مدتی خوب باشه بعد شاید یه باحال تر گذاشتیم! خوب از اینکه یه ذره رنگارنگ بیریختیه ببخشید فرصت نداشتم درست رنگاشو بچینم! حالا سارا میاد درست میکنه! راستی من خیلی بدم میاد که هی بگیم جغد بفرستین آخه خودتون باید بفرستین باید با میل خودتون باشه و لی میدونین احساس میکنم داره گریم میگیره ! من خیلی برایه  این وبلاگ زحمت میکشم اون موقغ اینطوری که حتی هیچکی نمیاد نگاش کنه............ خودتون قضاوت کنین!؟ سارا میگه بخاطر اینه که تو بلاگر ساختیم ولی هیچ ربطی نداره! ولی حالا شاید اون درست میگه برایه گسترش کارمون شاید تو بلاگفایی چه می دونم پرشین بلاگی چیزی هم زدیم...........! اگه این کارو کردیم حتما بهتون می گم!

ولی خواهش میکنم اگه حتی اتفاقی به این وبلاگ سر زدین خواهش میکنم جغد بفرستین! 1 دقیقه بیشتر وقتتون رو نمی گیره!

۱۳۸۸ تیر ۳, چهارشنبه

لاوندر سریشه

اینو دقیقا از رویه یه سایت ایرانی هری پاتری (بابا اه نمی خوام بگم دمنتوره....)حالا بگزریم قشنگه... نه بیخوده پس اگه بیخوده چرا گذاشتمش نمی دونم بخونینش دیگه چه قدر سوال می پرسین!!!!!!!!!!
لس آنجلس هم مانند روزنامه های دیگر که این روزها بخش های ویژه ای را به ششمین فیلم هری پاتر اختصاص داده اند، ویژه نامه خود را که در آن مصاحبه ای با جسی کیو صورت گرفته است را منتشر کرده است. او در شاهزاده دورگه نقش لاوندر براون را بازی می کند. در این مصاحبه، جسی در مورد تمام جنبه های مختلف فیلم از جمله نحوه گرفتن نقشش توضیح داده است که بخش هایی از صحبت های او را می توانید در ادامه خبر به فارسی مطالعه کنید. بقیه در ادامه خبر… سوال: برای آخرین گزینشی که از تو انجام دادن، کدوم صحنه رو با روپرت بازی کردی؟ جواب: در اصل باید حدود 15 تا 20 دقیقه بصورت بداهه بازی کنیم که واقعا ترسناک بود. خیلی زمانش طولانی بود. دیوید یاتس، کارگردان فیلم هم اونجا بود و می گفت: ‘سلام. خب جسی، این یه بسته بیسکوییت هست. یه بسته بیسکویت شکلاتی هست و میخواهیم هر کاری که به ذهنت میرسه با این بیسکویت ها انجام بدی.’ روپرت هم توی اتاق بود و روی یه مبل نشسته بود و با خودم فکر می کردم ‘حالا با این بیسکویت ها چه خاکی باید بریزم تو سرم؟’ سوال: چی کار کردی آخر؟ جواب: با خودم گفتم هر چه بادآ باد. فکر کنم روپرت هم واقعا یه کم ترسیده بود. بیسکویت ها کنار مبل بودند و از من دور بود. من هم وقتی رفتم بیسکویت ها رو بردارم جوری خودم رو چسبوندم به روپرت که قشنگ معلوم بود بیسکویت ها هیچ اهمیتی برام ندارن و فقط خواستم به اون نزدیک بشم. فکر کنم کاملا وحشت کرده بود. یادت هست اولین روز در صحنه فیلمبرداری چطور بود برات؟ خیلی جالب بود. فیلمبرداری بخش های من 6 ماه زمان می بُرد و میدونستم که سومین روز مربوط به صحنه فوق العاده بوسه هست. با خودم گفتم برای چی میخوان صحنه بوسه رو انقدر زود بگیرن؟ که بعدا فهمیدم برای این هست که استرس این صحنه باعث نشه روی بازیمون تاثیر بذاره و هر چه زودتر تموم بشه بهتره. این صحنه جلوی کلی عوامل در حدود 70 نفر ضبط شد. کلا روز اول بیشتر مربوط به آماده شدن برای صحنه بوسه بود.

۱۳۸۸ تیر ۲, سه‌شنبه

به به به!

سلام ! می خوایم 1 کاری بکنیم ! البته با اجازه ی خودشون .البته فکرکنم میدن!حالا اونش دیگه به خودمون مربوطه!امروز براتون کتاب بیدل قصه گو(نقال) را داریم البته با ترجمه امید کرات و حسین غریبی اینا مدیران سایت دیوانه ساز ایرانی هستن! خوب می تونین از اینجا دانلودش کنید:

متن کامل فارسی کتاب «افسانه‌های بیدل قصه‌گو»

حاوی پنج افسانه قدیمی جادوگری از بیدل (ترجمه شده از زبان قدیمی توسط هرمیون گرنجر)

بیش از پنجاه صفحه تفسیر داستان از آلبوس دامبلدور

طرح‌های اصلی جی.کی.رولینگ به همراه یادداشت و مقدمه‌های وی

۱۳۸۸ تیر ۱, دوشنبه

تکرار

سلام سلام........!اوه چه قدر اینجا ترافیکه دویدم تا برسم!ه.. ه...(صدای نفس نفس زدن)

خوب براتون پوستر اوردم ! یه مصاحبه هم بود که در دست ترجمه هست حالا سارا می ذاره!
خوب به امید موفقیت همه ی هری پاتریست ها!
برایه اطلاعتون باید بگم  که مصاحبه هه با نویل، فرد وجورج و دراکو است! درست بعد از تمام شدن فیلم 6!خوشتون میاد مطمئنم!
(راستی اگه روی عکسا کلیک کنین اندازه ی پوستر میشن)

۱۳۸۸ خرداد ۲۴, یکشنبه

new!

خوب پاتریست ها! امروز براتون یه چیزه توب گذاشتم! یه لیستت از سایتهایه هری پاتری! امیدوارم خوشتون بیاد ااون سایته که سارا هم گفت جزوشونه! ولی الان فقط 3 تا سایته، در آینده بیشتر هم میشه!قول می دم پاتریست ها 

۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه

پوستر

خوبین؟ امروز براتون پوستر گذاشتم!امیدوارم خوشتون بیاد! همین کوتاه و مختصر!

۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه

دیر شد

سلام!!! خوبید؟ با یه خبر بد شروع کنم؟ متاسفانه خبری از هری نیست.....ها ها ها....فکر کردید خبر جدید داریم؟ ولی از یک سایت فوق العاده به نام:http://harrypotter.com عکس هایی پیدا کردیم!!! حتما سر بزنید!!! (تبلیغ نشه ،حالا) ولی چون ما هنوز از این سایت اجازه نگرفتیم .... این کارتخلف محسوب می شه... و ما .... سر بزنید تا خبرهای جدید به دستمون برسه خداحافظ